- گیتی پناهی (پَ)
عمل گیتی پناه
معنی گیتی پناهی - جستجوی لغت در جدول جو
- گیتی پناهی
عمل گیتی پناه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پَ)
لغت نامه دهخدا
پناه دهنده گیتی. ملجاء دنیا که کنایه از خداوند باشد:
ببر این همه هدیه ها پیش شاه
بگویش ز دادار گیتی پناه.
فردوسی.
پس از نام یزدان گیتی پناه
طراز سخن بست بر نام شاه.
نظامی.
که چون من به نیروی گیتی پناه
به گردون گردان رسانم کلاه.
نظامی.
سپاس از خداوند گیتی پناه
که بیش است از این قصه انصاف شاه.
نظامی.
، از اوصافی است که پادشاهان را بدان ستایند. (از ارمغان آصفی) :
قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه.
فردوسی.
نبوده همچو او گیتی پناهی. (از حبیب السیر جزو4ج 3 ص 322)
ببر این همه هدیه ها پیش شاه
بگویش ز دادار گیتی پناه.
فردوسی.
پس از نام یزدان گیتی پناه
طراز سخن بست بر نام شاه.
نظامی.
که چون من به نیروی گیتی پناه
به گردون گردان رسانم کلاه.
نظامی.
سپاس از خداوند گیتی پناه
که بیش است از این قصه انصاف شاه.
نظامی.
، از اوصافی است که پادشاهان را بدان ستایند. (از ارمغان آصفی) :
قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه.
فردوسی.
نبوده همچو او گیتی پناهی. (از حبیب السیر جزو4ج 3 ص 322)
(پِ / پَ)
لغت نامه دهخدا
عمل گیتی پژوه. دنیاطلبی:
به گیتی پژوهی چه یابیم دیر
که دودیست بالا و گردی است زیر.
نظامی
به گیتی پژوهی چه یابیم دیر
که دودیست بالا و گردی است زیر.
نظامی
شناسنده جهان دنیا دیده مجرب: مگر نشنیدی از گیتی شناسان که باشد بر نظاره جنگ آسان. (ویس ورامین)، جغرافیا: نخستین طرازی که بست از قیاس کتابی است کان هست گیتی شناس. (نظامی) شناختن جهان مجرب بودن
